قوم قلندر، یکی از طایفههای بزرگ هزاره است که در دوران عبدالرحمان قتل عام شدند یا مجبور ترک سرزمینشان شدند. قوم قلندر در هر اوق و خاکایران (ایران با “ی” مجهول) زندگی میکردهاند. خاکایران منسوب به ايران فرزند رستم، فرزند آزادخو، فرزند بختيار، که بختيار که هنگام ورود اسلام، “شاه سیستان” بوده است. (تاریخ سیستان). خاک، به معنای گور است. سیستان تاریخی از غزنه تا زابل ایران است.
خاکاران اکنکن در غرب جاغوری قرار دارد و بخشی از ولایت زابل افغانستان شمرده میشود.
مردم قلندر پس از قتل عام دوران عبدالرحمان به چارسوی کشور و کشورهای منطقه آواره شدهاند. یک منطقهی کوچک در لومان جاغوری به نام قلندری یاد میشود.
قوم قلندر را به دو بخش تقسیم کردهاند، قلندر جاغوری و قلندر مستقل و قلندرهای جاغوری بخش کردهاند، اما در واقع یک قوم هستند.
جی. پی. متلند، گزارشگر سرحدی انگلیس مینویسد:
قلندرهاي مستقل بين سرزمين ورزگان و جاغوري و در غرب دايچوپان واقع هستند، آنان يكي از شاخههاي جاغوري هستند ولي اكثريتشان مجزا بوده و مستقل زندگي ميكنند.
سرزمين قلندرهاي مستقل و دايچوپان از هژیرستان گرمتر است و در آن ميوه به شمول انگور و خربوزه توليد ميشود. اينها قبايلي هستند كه در سرحد پشتونهاي قندهار قرار دارند. پشتونها تدريجا بهترين زمينهاي آنان را از نزدشان ميگيرند. در باره قلندرها بسيار كم ميدانيم. در ظاهر امر آنان شاخهاي از جاغوريها معلوم ميشوند كه آزاديشان را حفظ كردهاند، ولي از كاوشهاي بيشتر چنين برميآيد كه قلندرهاي جاغوري شاخهاي از قلندرهاي مستقلاند كه در قبيله جاغوري تركيب شدهاند. به قسمي كه معلوم ميشود قلندرهاي جاغوري در كوهستانهاي ساحل راست ارغنداب در ناوه ارغنداب زندگي داشته و احتمال دارد تنها بهنام، مالياتي به قلات ميپردازند.
شايد قلندرهاي كه در جنوب جاغورياند با قلندرهاي مستقل كه به امتداد كوهستانات در ساحل راست ارغنداب قرار دارند، وصل شوند.
گفته ميشود كه افراد طايفه قلندر جاغوري در سال ١٨٨٦ ميلادي از دادن ماليه امتناع ورزيدند و با قلندرهاي مستقل يكجا شدند. همچنان رودي بهنام “چيله خور” از سرزمين قلندرها گذشته و به ارغنداب ميريزد.
قبيله جاغوري به هفت دسته يا طايفه تقسيم شده است كه چهار دسته آن توسط سلطان باقر اداره ميشود و سه دسته ديگر تحت نام قلندر قدرت محمدتقي خان را ميپذيرد. (ظاهرا اينها همان قلندرهاي هستند كه حالا مستقلاند). قلندرها با جلالزيها كه از شاخه پر قدرت توخيهاي غلزايي هستند، هم سرحد ميباشند. ولي وقتي از طرف سلطان باقر با قدرت و دسيسه تحت فشار قرار گرفتند كه از محمدتقي خان جدا شده و تحت اداره خود وي بيايند، آنان با جلالزیها اتحاد نموده و بدين ترتيب از نفوذ حكومت به سرزمينشان جلوگيري نمودند. ميگويند كه آنها شجاعترين قبيله جاغوري هستند.
جی. پی. متلند، گزارش كميسيون سرحدي افغان و انگليس در سالهاي ١٨٧٨-١٨٨٩، ترجمه محمد اكرم گيزابي